loading...
متن ترانه های فارسی
تبلیغات سایت
A.F.H بازدید : 2572 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

متن آهنگ "پدر من " از  یاس

متن آهنگ "پدر من " از  یاس

این برای من یه عادته وقتی که چیزی رو دارم
تا وقتی که وجود داره قدر اونو نمی دونم
همه خونواده جمع بودیم کنار هم
اوضاع همچین درست نبود ولی واسش نخوردیم غم
با همه خوشبختی پشت یکی شده بود خم
کسی که توی مشکلات به ابروهاش نیاورد خم
تو دوران دبستان ، دوران دبیرستان
دوران بچه بازی و شیطونی و هیجان
پیچوندن کلاس ها ، بی خیال از درد و بلا
جور ما رو اون می کشید ، ما ها به دور از مشکلات
چیزی نبود که من ازش بکنم فرار چون اصلا تنها نبودم از قرار
بعد از ظهر ها می رفتیم دنبال عشق و حال ، رفتن به پاتوقای یک روزگار
توی بابا یه حسی بود ، دائما تو فعالیت
تازه فهمیدم که اون حس ، احساس مسولیت بود


تو روز پنجشنبه یکی از روز های بهاری
ماه اردیبهشت،یک ظهرو گفت ساعت دیواری
بابا اون روز زود اومده بود از سر کار
همه دور هم بودیم سر سفره ناهار
شاید تو زندگی ما خیلی چیز ها تو جاش نبود
ولی همین جمع بودن ما برام با ارزش بود
بابا پول تو جیبیم رو بهم داد طبق یه سنت
کاری که هیچکس واسم نکرد مگر با منت
لباس هام رو پوشیدم
به سر و وضعم رسیدم
خودمو آماده واسه آخر هفته خوب دیدم
بعدش بابا بهم گفت منم دارم میرم بیرون
اگه دوست داشته باشی با هم میریم تا سر خیابون
قدم زنان داشتیم می رفتیم به سوی حیاط
ولی یهو بابا جلو چشم رو زمین افتاد
اولش فکر کردم داره با هام شوخی می کنه
ولی دیدم نفسش گرفته حرفی نمی زنه
فقط یه لحظه گفت یاسر من دیگه دارم میرم
مادرتو بچه ها رودیگه به تو می سپرم
گفتم بابا چی داری می گی تو ، هیچ معلوم هست
ولی اون دیگه حرف نزد ، چششو آروم بست


یه لحظه دستپاچه شدم ، این ور و اون ور می دوییدم
صدام دیگه در نیومد فقط داشتم داد می زدم
تو رو به خدازنگ بزنین به اورژانس
شاید به امید خدا بازم باشه یه ذره شانس
هیشکی به دادم نرسید به غیر از یه همسایه
پدرم رو سوار ماشینش می کردیم دوتایی
رفتیم با هم بیمارستان با استرس فراوان
آخه چرا نمی رسیمچقدر دیر می گذره زمان
نگران ، قدم زنان تو اطاق انتظار
عرق سرد رو پیشونیم ، بی صبر و بی قرار
فقط منتظر بودم که بابا چشاشو و اکنه
بازم بگه یاسر ، صابر ، هممون رو صدا کنه
دکتر از اون اطاق شومش اومده بیرون
نگاهم به دهن اون من مونده بودم حیرون
گفتم دکتر حالش چطوره ، منم پسرشون
انگشترش رو داد و گفت باشه غم آخرتون
چطوری می تونم این خبر رو به مادرم بدم
خداوندا کمکم کن نمی تونم ، نمی تونم
حالا کمرم شکسته ، پشتم داره می لرزه
عزیز ترین کسم از دستم رفت تو یه لحظه
چشام رو باز کردم دیدم اومدم تو بهشت زهرا
جایی که همه مردم یه روز باید برن اونجا
خداوندا صدام دیگه در نمیاد چرا آخه هرچی بلاست روی سر من میاد
مخم جواب نمی ده نمی تونم گریه کنم
حالا منم یه دیوونم سست و بی پایه شدم
همه امیدم نا امید همه چی رو سرم خراب
آرزو های بزرگ من شده نقش بر آب
فکر می کردم اولین کسی که توی عروسیم
از خوشحالی توی پوستش نمی گنجه اون تویی
فکر می کردم یه روز نوه هات رو بغل می کنی
روی دوشت می ذاری با هاشون بازی می کنی
ولی حالا که تو نیستی دلمو به کی گرم کنم
سفره این دلم رو بگو پیش کی پهن کنم
خداوندا تو زندگی جوونی رو یتیم نکن
عزیزشو عزش نگیر ، تو غم من سهیم نکن
بابا ، بابا
بابا جونم رفتی سه سال از رفتنت می گذره
حالا فقط از تو مونده یک مشت یاد و خاطره
عکست رو به روی منه ، دارم باهات حرف می زنم
این موزیک ناقابلو دارم واسه تو می زنم
حالا دیگه پشت من به مادر من گرمه
چون مسولیت اون سنگین تر از یه مرده
صدای تو گوشمه که می گه مرد این خونه
از این به بعد دیگه تویی این توی یادت بمونه
بمونه ، بمونه

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 307
  • کل نظرات : 118
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 78
  • آی پی امروز : 75
  • آی پی دیروز : 318
  • بازدید امروز : 159
  • باردید دیروز : 827
  • گوگل امروز : 14
  • گوگل دیروز : 138
  • بازدید هفته : 159
  • بازدید ماه : 14,958
  • بازدید سال : 102,918
  • بازدید کلی : 1,566,300
  • فول تکست خواننده ها
    متن تمامی آهنگها تا به امروز
    تبلیغات متنی